Saturday، ۲۳ Farvardin ۱۳۹۹
«هر کتاب گل یا میوهای است آویخته اینجا و آنجا بر درختی که ریشههایی عمیق در خاکِ نخستین سالهای زندگی ما، نخستین تجربههای ما دارد.» کتابهای ویرجینیا وولف همانطور که خودش در این جمله بیان کرده، ریشههایی عمیق در دنیای درونی او دارد. ویرجینیا وولف، نویسندهای روشنگر و تاثیرگذار در زمینههای مختلف ادبی و اجتماعی زمانهی خود بود.
«آدلاین ویرجینیا استیون» که بنا به سنت انگلیسی در سالهایی که او میزیست، همه او را با نام خانوادگی همسرش به «ویرجینیا وولف» میشناسند، در سال ۱۸۸۲ در لندن متولد شد. پدر او لزلی استیون، از خانوادهای سرشناس و فرهیخته بود که خود نیز بهعنوان کوهنوردی معروف، روزنامهنگار، مورخ و زندگینامهنویس در انگلستان شهرت داشت. عمو و پدربزرگ او آنچنان نامدار بودند که نامشان به لقب تشریفاتی «سِر» مزین شده بود. به این ترتیب ویرجینیا به طبقهای بالارده در انگلستان تعلق داشت. مادر او هم، تقریبا چنین پیشینهای داشت. زندگی در خانوادهای پرجمعیت و نسبتا اشرافی دستمایه خلق آثار متعدد او شد. البته پیشزمینهی تبدیل شدن او به یک نویسندهی تمامعیار، به کتابخانهی پربار پدرش برمیگردد.
در سالهای نوجوانی و جوانی ویرجینیا، قوانین نابرابر و ناعادلانه به زنان اجازهی تحصیل در دانشگاه نمیداد. او بسیار خوششانس بود که گنجینهی ارزشمند کتابخانهی پدرش را در اختیار داشت تا به کمک کتابها و تدریس خصوصی، دانشی چه بسا وسیعتر از آنچه در دانشگاهها یاد میدادند، به دست بیاورد. ویرجینیا بارها در مقالات و سخنانش به قوانین نابرابر تاخته و برای به دست آوردن حق رای زنان همپای مدافعان حقوق بشر جنگیده بود. پدرش میگفت او کتابها را میبلعد! و از سرعت دخترش در بلعیدن کتابها تعجب میکرد.
اما با سابقهی اختلالات روانی پدر و همچنین وقایع شومی مثل مرگ مادر در سیزده سالگی ویرجینیا، او از همان نوجوانی دچار افسردگی شد که چندین دوره طولانی بستری شدن، خانهنشینی و انزوا را برای این نویسنده به دنبال داشت. ویرجینیا تا سی و سه سالگی علیرغم فعالیتّهای پرشور در محافل ادبی و نشریات از جمله مجلهی ادبی تایمز، کتابی به چاپ نرسانده بود. او بعد از سکونت در محله بلومزبری لندن، یکی از بنیانگذاران حلقهی بلومبزبری بود که در آنجا با فعالان ادبیات مراوده داشت و از همانجا با همسرش لئونارد وولف آشنا شد.
ویرجینیا وولف سرانجام در سال ۱۹۱۲ نسخه دستنویس رمان «سفر دریایی» (سفر به بیرون) را به ناشر سپرد تا از همین سال، یک دورهی سیسالهی بسیار پربار ادبی را در زندگی خود رقم بزند. وولف واقعا پرکار بود و علیرغم بیماری و گوشهنشینیهای گهگاه، در طول این سی سال ۹ رمان به انتشار رساند که البته داستانهای کوتاه، مقالات، نقدهای ادبی و سایر فعالیتهای او را هم باید به این کارنامه افزود. پژوهشگرانی که پس از مرگ ویرجینیا وولف روی زندگی او تحقیق کردهاند، بر این فرض هستند که بیماری او اختلال روانی دوقطبی (شیدایی-افسردگی) بوده است. روش درمان و داروی این بیماری تا چندین سال پس از مرگ او ناشناخته بود. البته بسیاری بر این عقیدهاند که شاید اگر در آن دوره درمانی برای بیماری او وجود داشت، امروز نویسندهای تا این اندازه برجسته را در تاریخ ادبیات نداشتیم.
شاید بتوان دورهی ۵۹ سالهی زندگی ویرجینیا وولف را یکی از تلخترین دورهها برای یک نویسنده و آن هم یک زن به حساب آورد. ویرجینیا در این ۵۹ سال بهجز قوانینی که هنوز برابری زنان را به رسمیت نمیشناخت و او را با محدودیتهایی مواجه میکرد، دو جنگ جهانی را دید. در جنگ دوم پس از بمباران محلهی بلومبزبری دوستان زیادی را از دست داد که همهی اینها روح حساس و آسیبپذیر او را حتی بیشتر از قبل دچار تزلزل میکرد.
ویرجینیا وولف در یک روز بهاری وقتی احساس میکند دورهای دیگری از بیماریاش رو به آغاز گذاشته است، تحمل آن را خارج از توان خود میبیند و برای چندمین بار در طول زندگیاش، تصمیم به خودکشی میگیرد. او جیبهای لباسش را پر از سنگ میکند و بعد از به جا گذاشتن نامهی خداحافظی برای همسرش، به رودخانهی اوز میرود و خود را در آن غرق میکند.
خوشبختانه کتابهای ویرجینیا وولف اقبال خوبی در ترجمهی فارسی داشتهاند و برای پا گذاشتن در دنیای رازآلود وولف کتابهای خوبی را در دسترس داریم. در ادامه به معرفی برخی از آنها میپردازیم.
-------------------------------
«خانم دَلُوِی» را شاهکاری در میان کتابهای ویرجینیا وولف میدانند. مثل بقیهی آثار وولف، این رمان هم با سبک چندصدایی و روایت سیال ذهن نوشته شده است. داستان کتاب دربارهی یک روز از زندگی زنی به نام کلاریسا دلوی است. نویسنده به شایستگی از پس روایت آنچه در اطراف این زن و البته در ذهن و ناخودآگاهش میگذرد، برآمده است. معروف است که وقتی این کتاب را میخوانیم، راستیراستی خانم دلوی دستمان را میگیرد و ما را در محلههای لندن میگرداند، با آدمّها آشنایمان میکند. خانم دلوی عمق تاثیرگذاری زمان، مکان، خاطرات و تجربیات را بر ادراک انسان به تصویر میکشد.
وولف دربارهی شخصیتپردازی این رمان میگوید: «غارهای زیبایی پشت شخصیتهایم حفر میکنم… قضیه این است که غارها به هم متصل شوند و هرکدام در لحظهی حال به روشنای روز بیایند.»
-------------------------------
رمان به سوی فانوس دریایی، گرچه عملا در سبکوسیاق رمان و با تخیل نویسنده به نگارش درآمده، نوعی خودزندگینامهی ویرجینیا وولف محسوب میشود. او همیشه تایید میکرد که نشانههای زندگی گذشتهی ما همیشه در آثارمان موجودند اما در «به سوی فانوس دریایی» این نشانهها بسیار آشکارتر هستند؛ از جمله شخصیت آقای رمزی که کاملا با ویژگیهای شخصیتی و سابقهی پدر وولف (لزلی استیون) مطابقت دارد.
-------------------------------
ویرجینیا وولف بدون شک جایی در اوایل فهرست زنان تاثیرگذار عصر خود دارد. تاثیرگذاری او فقط در سطح نویسندهای بامعلومات نیست که آثار ادبی کمنظیر و حتی پیشگام در سبک رماننویسی تالیف کرده است. او را بهخاطر کتاب «اتاقی از آن خود» پیشگام در نظریه نقد ادبی فمینیستی میدانند. کتاب «اتاقی از آن خود» با اینکه ناداستان (non-fiction) و بیشتر شبیه به مقاله است، حتی از آثار داستانی او هم معروفتر است.
او این کتاب را در بستر بیماری و در آستانهی نگارش رمان «موجها» به یکباره به رشته تحریر درآورد. خودش میگوید:
با چنان سرعتی مینوشتم که وقتی قلم به دست میگرفتم، مثل بطری آبی بودم که سر و ته شده باشد. با نهایت سرعتی که میتوانستم مینوشتم؛ بیش از حد سریع. حالا برای تصحیح آن نوشتهها باید زحمت بکشم، اما این روش به آدم آزادی عمل میدهد و اجازه میدهد از فکری به فکر دیگر بپرد.
ایدهی نوشتن «اتاقی از آن خود» بعد از سخنرانیهای وولف با موضوع «زن و داستان» در کالج نیوهام و کالج گرتن به ذهنش رسید. این کتاب از منظر سبک مقالهنویسی هم مورد توجه قرار گرفته و تا امروز در محیطهای آکادمیک تدریس میشود.